برادر ناتنی

پارت اخر
قبلش یه صلوات بفرستید🤌📿
......
(روز عروسی)
جیمین:بعد اینکه با پدر زن عزیزم حرف زدم و یه گفت و گو داشتیم رضایت داد که من با پرنسسم ازدواج کنم که باید رضایت میداد وگرنه🩸🔪😁
حالا بگذریم....و خیلی باورش برام سخته امروز عروسیمونه و واقعا از ته دلم خوشحالم
و بیشتر از این خوشحالم که تونستم پرنسسمو از اون زندگی فا*کی بکشم بیرون و همینجا پیش شما خانومیایه گللل قول میدم مثل یه شاهزاده زندگی کنه..♡
...
ات:
واقعا باورم نمیشه..جدی جدی دارم عروس میشم!
واییی خیلی خوشحالم....هم بخواطر اینکه دارم به کسی که دوسش دارم میرسم و هم بخواطر اینکه دارم از دست اون زندگی کوفتی راحت میشم و یه نفس راحت میکشم


خب عروس خانوم آرایشگاه بودن و الان آقا داماد داره میره دنبالش....
اینجاشو حس میکنم بنویسم مثل عروسی های ایرانی میشه پس نمینویسم😁


دم در تالار اندیشه...
ات و جیمین رفتن داخل و تو جایگاه ایستادن
عاقد: بلهبلهبلبهلبهبلهله
ات: بله
عاقد: بلهبلهبلهبلهبلهبله
جیمین: بله
عاقد: میتونید همو ببوسید
جیمین تور لباس ات رو زد کنار و آروم لباشو روی لبای ات گذاشت یا بهتر بگم پرنسسش!



و تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردن✨️🫶
میدونم آخرش خراب شد ولی از این بیشتر در حد توانم نبود🚶‍♀️😪
دیدگاه ها (۲۶)

My doll girl

My doll girl

برادر ناتنی

برادر ناتنی

نام فیک: عشق مخفیPart: 42فلش بک به یک هفته بعد*ویو ات*توی خو...

چرا حرف منو باور نمیکنی

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقته درخواستی☆p.4ظهر شده بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط